حرف چ
|
|
حرف چ • چار دیواری ، اختیاری : آدمی اختیار خانه خود را دارد • چار میخ کردن : محکم کردن • چاقو دسته خودش را نمی برد : نزدیکان و دوستان به یکدیگر زیان و آسیب نمی رسانند ( غلط کردی - من از بیگانگان هرگز ننالم :: که با من هرچه کرد آن آشنا کرد ) • چاه کن ته چاه است : ظلم و ستم ، فرجامی جز بدبختی ندارد • چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی ؟ : در کارها باید آینده نگر و محتاط بود • چراغ کسی تا صبح نمی سوزد : خوشبختی های این جهانی دایم و پایدار نیست • چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است : بخششی نابجاست • چشم بازار را در آورده : بسیار بد خرید کرده است • چشم به راه داشتن : در انتظار کسی بودن • چشمت روز بد نبیند : آنچه بر ما رفت امید که بر تو نرود • چشم چشم را نمی بیند : سخت تاریک است • چشم ما شور بود ؟ : چرا تا ما آمدیم ، شما قصد رفتن کردید ؟ • چشم و چراغ : برگزیده و محبوب ( دید تو سریالا میگن اسد الله خان شما چشم و چراغ خونه اید ) • چشم و دل پاک است : کاملا مورد اطمینان و اعتماد است • چشم و دل سیر است : بی اعتنا به مال و بلند نظر است • چشم هایش آلبالو گیلاس می چیند : در اثر بی خوابی ، اشیا را درهم و تار می بیند • چوب دو سر طلاست : پیش دو طرف دعوی ، منفور و بی آبروست • چون دخلت نیست ، خرج آهسته تر کن : مخارج و درآمد آدمی باید متناسب باشد • چون که صد آمد ، نود هم پیش ماست : وقتی به کمال مطلوب رسیدی ، سایر کمالات خود به خود حاصل می شود • چیزی که عوض دارد گله ندارد : وضع حاصل پی آمد طبیعی کار شماست
نظرات شما عزیزان:
|
یک شنبه 18 دی 1401برچسب:, |
|
|
|